“همسر حُر بن یزید” از شوهرش می گوید…
آسمان در بلندی و عزت درس پس میدهد پیش تربت
من کیستم جز پرنده ای وامانده از سرمای درون
نزدیک میشوم به صدای ابوعلی
دوباره دست قلم در دل دوات افتاد
سرخ شد از شرم خون عاشقان سقف کبود
جامانده ای از دسته ی زوار حسینم
لب خشک علی اصغر که اِوی در نظرست
شور حسینی ها چه شیرین است
کفش ها را به پا کن و برخیز
صدای کرب و بلای حسین می آید
دوست دارم «دوستت دارم» بگویم بارها
عبرات | انکسر ظهری عباس
باید خودت برای دل من دعا کنی …
دو خط روضه | فصل زیارت اربعین